غزل تا سپید
اشعار ،نثرها و دل نوشته ها
حسین پناهی فرمود:
آقا!
چند بهشت و جهنم
زندگی مرا جبران خواهد کرد؟
زنم به دبی گریخته است،
فکِ صاحب خانه ام را شکسته ام
و با وجودی که ساعت از دوی نیمه شب گذشته است
هنوز دخترِ بزرگم از سرِ کار برنگشته.....
آه!
دست های نحیفِ لرزان!
جیغ های صبح گاهی!
حراجِ ارزش ها در پیاده روهای ممنوعه!
صورت های زرد!
باید درزِ شلوار پسر کوچکم را بدوزم
و خود در آشغال ها دنبال ته سیگاری نیمه بگردم!
+
نوشته شده در پنجشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۹۲ ساعت 18:36 توسط احسان شعاعی |
خانه
پروفایل مدیر وبلاگ
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
آذر ۱۳۹۲
آبان ۱۳۹۲
مهر ۱۳۹۲
شهریور ۱۳۹۲
مرداد ۱۳۹۲
تیر ۱۳۹۲
خرداد ۱۳۹۲
اردیبهشت ۱۳۹۲
پیوندها
شعر سپید
چادر اکسیژن
مستی با جرعه ای شعر
چاردیواری اجباری
باران یعنی تو برمی گردی
آثار منثور محمدرضا حاج رستم بگلو
نسرین فخیمی ( آینا )شعر کوتاه
شعر کوتاه
مجله شعر کوتاه جهان
مثل غزل
نیلوفر مریم
تک بیتی های ناب
محمد صالح اعلا
*► شریک بی کسی ◄*
BLOGFA.COM